ترس فرفری از چیزهای جدید
نویسنده: اینگر مایر
ترجمه: صبا رفیع
فرفری با مامان و بابا و دو برادرش قلقلی و فندقی در مزرعهای سبز زندگی می كرد.
فندقی از چيزهای جديد می ترسيد و خجالتی بود. حاضر نبود بازی های جديد را امتحان كند. وقتی كسی را می ديد، خجالت می كشيد و پنهان می شد.
تا اين كه ناگهان فكری به ذهن فرفری رسيد.